- بن هایتن
مماس شدن، تکیه دادن، ته گرفتن، بلند کردن، شالوده ریختن
معنی بن هایتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هم خوابه شدن، برخورد در ورزش کشتی، پذیرفتن
آویزان کردن
در کنار خود جا دادن، مورد حمایت قرار دادن، در آغوش گرفتن
فشردن
ترسیدن، به علت ترس از جای بستن
جرات پیدا کردن، به دل گرفتن، ناراحت شدن، پر رو شدن، مداخله ی بی جا کردن
مماس شدن، برخورد کردن
در آغوش کشیدن، بغل کردن، فشردن
تحت فشار قرار گرفتن، فشار آوردن، در تنگنا قرار دادن
تحت فشار قرار گرفتن، فشار آوردن، در تنگنا قرار دادن
سرمازدگی و یا از گرما سوختن
بی حوصلگی، فشار ناشی از ادرار و مدفوع
بلند کردن
آتش گرفتن
باز کردن، باز گشودن
درهم رفتن گوسفندان، حالتی که گوسفندان به صورت فشرده گردهم
پیچیده شدن، پیچ خوردن
ساکن شدن، اسکان یافتن، کلمه ی بنه به عنوان پسوند مکان
جواب مثبت گرفتن در خواستگاری
اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن، ته گرفتن غذا، نشستن برف بر زمین، بلند کردن، شالوده ریختن، اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن
پایه داشتن، صاحب اصل و ریشه بودن
اشاره به چاه ها و آبگیرهای بسیار ژرف، کنایه از: دختری که
به زمین خوردن، ورشکست شدن، مرحله ای ابتدایی نشستن برف بر
بلند کردن، شالوده ریختن، به زمین افتادن